برگی از زندگی

 

 

زمستون پهن شده روی برگای درختا و با سوز سردش صورتمُ نوازش میکنه

خورشید هم که دیگه به خودش زحمت نمیده بیاد بالاسرکی میکشه

و روی یک نوار باریک محو میشه تو افق.

اینجا پر از آرامش و تنهایی.

گاهی دلم میگیره از این همه آرامش،گاهی دلم پر میزنه واسه هیاهو و جنب و جوش!

رفت و آمد و صدای بوق ماشینهایی که نمیدونم عجله چی رو دارن!

صدای اذان تکیه جلوی خونمون که همیشه اصرار داشت تمام قرانُ قبل و بعد از اذان بخونه!

چقدر غر میزدم ! آخه نمیذاشت بخوابم…

بگذریم

آدمیزاد ِ دیگه هر چی دور و برش نیست و میخواد.

سلام

خوبید شکر خدا؟

منم خوبم الهی شکر،ببخشید یه مدت همه رو نگران کردم!

چیز خاصی نبود، برطرف شد .

یکی دوتا مشکل با هم پیش اومده بود باعث شد یه چند روزی بهم سخت بگذره

سمت چپ گردنم ورم کرده بود که با آزمایش و سونوگرافی مشخص شد تیروئید نیست

و باید برم پیش متخصص پاتولوژی ، موضوع نگران کننده ای نیست.

اما یه مدت خیلی بد درد داشت!

مشکل دوم حالت تهوع و احتمالا بیماری عفونی بود که متاسفانه اینقدر دکتر

درگیر گردنم بود که اصلا بهش توجه نکرد و من با کلی درد و خستگی و سرگیجه گذروندمش!

کم کم دارم به این نتیجه میرسم که دکترای اینجا هیچی بلد نیستن!

البته بهشون حق میدن!

اینهمه بیماری رنگ و وارنگی که تو ایران بودُ ندیدن بندگان خدا، نمیفهمن!

 سیاست ندادن دارو و درمان با ویتامین و غذاهای خونگی رو هم باید به این دست

به عصا راه رفتنشون اضافه کنیم.

مشابه من هر کی تو ایران این بیماریُ داشت رفته بود زیر سرم!!!

بهر حال که گذشت و تموم شد، از لطف و محبت همتون بینهایت ممنونم!

ببخشید اگه نتونستم جواب بعضی نظراتُ بدم شرمنده ،یه چند روزی طول میشه نظم زندگیم برگرده

اما خیلی زود با خاطرات این وروجک برمیگردم

خوبه شکر خدا ،یکم سرماخورده،دیشب تا دیر وقت کنارش بیدار بودم امروز نرفته مهد،انشالله خوب میشه

واسمون دعا کنید.

 

نه  تو می مانی ،نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی،به حباب  نگران  لب  یک  رود  قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت…1

 

                                                خدایا ممنونم که هستی و نگاهم میکنی

 

 

—————————————————-

1- سهراب سپهری