پسر بلای من

 

 

       

 

 

این سرما خوردگی دیگه داره کم کم همه مونُ خسته میکنه!

دیشب تا صبح کسرا سرفه زد!

نه دارو میخوره نه چیزی که یکم حالشُ بهتر کن ِ!

دقیقا تا چهار صبح بالا سرش نشسته بودم!

امروز صبح هم از خواب که بیدار شدم دیدم  به ، بابایی هم سرما خورده!

همینُ کم داشتیم فقط !

گردن درد، سرد درد و حالت تهوع مامانی رو هم به این مجموعه اضافه کنـــــــــــــید،

الرحم الراحمیــــــــــــــــــن…

اما جونم واستون بگه که این سرماخوردگی ذره ای از شیطنت و آزار و اذیت کسرا خان کم نکرده!

دیشب بابایی زد پشتش ، خیلی آروم زد،دیدم دادش رفت هوا،

گریه کنون اومد پیشم.

با همون حالت گریه گفت :بابا زد پشتم!

به شوخی گفتم: عب نداره ،شوخی کرده ،دستش درد نکنه!

خیلی جدی بلند شد گفت:دستش درد نکنه؟ دستش بشکنه….

مردم از خنده!!!!!

این روزا خیلی بامزه، وقتی میخواد اجازه بگیره با گوشیم بازی کنه

میگه:"مامان دوس داری من با موبایلت بازی کنم"؟!

یا مثلا میخواد بگه میای با من بازی کنی میگه:مامان دوس داری با من بازی کنی؟

بساط خنده است فقط !

میگم آره عزیزم من خیــــــلی دوس دارم ….

از پریروز،صب که از خواب پا میشه اول میره پیش بابانوئل و شروع میکنه باهاش حرف زدن!

مثلا امروز صبح دایناسورشُ آورده نشونش میده میگه :"تو اینُ واسم آوردی ببین چه بزرگه"!

همون شب ،تخته نقاشیشُ آورده کنار بابانوئل،

دیدم داره یه نقاشی میکشه و واسه بابانوئل توضیح میده که "من ماشین بزرگ میخوام"!

 

 

 دارم باهاش دعوا میکن ،خیلی جدی بهش گفتم :این حرفُ بکن تو گوشت!!

دیدم هر هر داره میخنده،ادای منُ در میاره میگه : "بکنم تو گوشم"! 28.gif

 

طفلکی خیلی مریضیش طولانی شد!بدنش داغ بود! میخواست بگه گرمم ِ! میگفت "داغمه" !

ما با هم سرماخوردیم اما من سرماخوردگیم خوب شده،واسه اینه که

 این فسقلی هیچی نمیخوره که خوب شه. پرتقالم تازگیا نمیخوره، داره دیوانه ام میکنه!

اینقدرم بلا شده که خدا میدونه!

 

                                                                 خدایا خودت کمکش کن