یک روز با مامان

Related image

 

کم پیش میاد کسرا بامن بیاد سر کار

چون من مثل باباش اتاق جدا ندارم، سیستم بازه همه کنار هم کار میکنن.

همه ساکتن . این خیلی واسه کسرا خسته کننده میشه اما دیدم طفلک باباشم گناه داره

یک ماهه تو خونه با این فسقلی سر و کله میزنه.

دیروز دیگه آوردمش.

از شب قبلش هیجان داشت که من دارم میرم سر کار بزرگترا هورااااا 

سه چهار ساعتی اینحا بود، ناهار خوردیم، بازی کرد من کارمُ کردم و اون شیطونی.

 

 

بهش میگم این ژستای جواد چیه میگیری؟ میگه باحاله، دوس دارمخندونک

 

مثلا عکس منُ رو تابلو نقاشی کردهخنده حالا عمرتُ بذار پای بچه، آخرش اینه دیگه…

امروز گفتم میای بریم، میگه نه حوصله ام اونجا سر میرهزیباالله اکبر!!!!

بار الهی

هیچ کودکی را در تکرار غریبانه ی روزهایش تنها نگذار