من وکسرای من

 

امروز دقت کردم دیدم تازگیا وبلاگ کسرا شده جایی که من فقط خراب کاریاش مینویسم

یا هر کاری بچه ام میکنه به چشم خراب کاری بهش نگاه میکنم ای بابا این دیگه چه وضیه …

به یه موضوع دیگه هم فکر کردم به نظر شما اگه همینجور پیش بره (ما سوئد باشیم)کسرا

یه روز میتونه وبلاگش بخونه؟

خیلی که هنر کنه احتمالا فارسی رومیفهمه اما نمیتونه که بخونه!!!!!

بگذریم.

زین پس می نویسیم برای دل خودمان از کودکیهای کودکمان…

روز یکشنبه(دوم نوامبر2012) که بابایی هم خونه بود تصمیم گرفتیم با کسرا کوچولو بریم یه دوری بزنیم

و حال و هوایی عوض کنیم یه پارک قشنگ انتخاب کردیم وبچه رو تو دمای

منفی 7 درجه سانتیگراد بردیم بیرون اقا کسرا حاظر نمیشدن دستکش وکلاه بپوشن

بنابراین از اولی که رفتیم شروع کرد گریه کردن که سردمه می گم خوب بپوش نمیپوشید…

وا قعا سرماش دست آدم میسوزوند امانمیپوشید

یه گلخونه قشنگ پیدا کردیم رفتیم اونجا گفتیم هم میبینیم و تنوعی می شه واسمون هم گرمه اما…

فقط وایستاده یه جا به ماهیا سنگ میزنه آخه چرا؟؟؟؟

 

 

اینا هم که ندیدن از اینجورچیزا شعارای حقوق حیوانات و احترام به طبیعتشون گوش همه رو کر کرده 

البته معمولا به بچه ها چیزی نمیگن و معتقدن من بزرگتر باید یادش میدادم اما اونا که

نمیدون من هر چی به کسرا میگم اون فکر میکنه من نمیخوام بذارم اون بازی کنه شادی کنه…

 

البته تقصیر منم هست چرا انتظار دارم بچه بیاد یه همچین جایی و گلارو نگاه کنه ، بگه به به

چقدر قشنگه و به هیچی دست نزنه و…

گاهی اوقات فراموش میکنم بچه ایی و داری دنیا کشف میکنی

 

آخه کشف دنیا به چه قیمتی؟به قیمت خراب کردنش؟ اینکه نمیشه عزیز من!

خاک از تو یه گلدون برمیداشت میریخت تو یه گلدون دیگه…

آره، خوب دوس داری بازی کنی 

مقصر منم!! من نباید یه سری جاها ببرمت که مناسب سن تو نیست.

 

گلخونه قشنگی بود حالا یه بار سر فرصت میرم دوباره میگردم همه جاش

 

برگشتیم خونه نمیتونم بگم بهمون خوش گذشت اما به قول حامد تجربه خوبی بود خیلی

تصمیمات در مورد کسرا گرفتیم در درجه اول باید یه دستکش دیگه واسش بگیریم این دستکشارو

دوس نداره خوده سوئدیا یه ضرب المثل دارن میگن هوای بد نداریم لباس مناسب باید پوشید 

این بچه لباسش دیروز خیلی بد بود به خاطر سرما کلی نق زد…

محیطی که مناسب بازی کسرا نباشه دیگه نمیریم بچه ام میبینه تو خونه نشسته راحت

تلویزیون نگاه میکنه کیک وشیرومیوه میخوره کلی حال میکنه مجبورنیست بیاد جایی

که نباید به چیزی دست بزنه و صاف صاف راه بره تازه اینقدر لباسم بپوشه!

چندروز پیش میگه مهد کودک خیلی خوبه میگم چرا

میگه اخه کلی اسباب بازی داره من میتونم بازی کنم ینی دلم آتیش میگیری تو این غربت صاب مرده…

درست میشه مامانم درست میشه

خدایا یک نوان مضاعف عطا بفرما تا بگذرانیم این دوران را