نتیجه مشاوره

                                                                                 072.gif

 

اقای دهقانی فر ،حدود ِ 33 سال سن داشت

چاق بود و کوتاه…

نیم ساعت بیشتر وقت نداشتم

خیلی سریع از شرایطمون، از زندگیمون تو ایران ،از رفتنمون به سوئد بهش بگم

از عکس العملای کسرا ،از خبر نکردن دستشوییش به محض تغییر ،

از جیغاش ،از پرت کردناش خلاصه ازهمه چی گفتم…

یه سری اطلاعات کلی بهم داد ،درمورد اینکه سن دوتا 3 سالگی

بچه دچار اضطراب جداییست وشما دقیقا تو این سن اضطراب و کابوس بچه رو

تبدیل به واقعیت کردید

و این موضوع باعث شده بچه به هر تغییر کوچکی عکس العمل نشون بده

و کم کم باعث می شه فک کنه به هر کسی یا چیزی که علاقه پیدا میکنه از دست میده

بنابراین تصمیم میگیره یه حصار محکم

دور خودش بکشه و  فک کنه که حالا که قراره از دست بدم بهتر ِ

اصلا وارد هیچ رابطه ای نشم 

بهتر کسی رو دوست نداشته باشم، و نهایتا تبدیل به شخصیتی میشه به نام 

"بی عاطفه"

تیپ شخصیت خطرناکی نیست اما نسبت به همه چی بی تفاوت میشه

دوست صمیمی نخواهد داشت و از ارتباط با دیگران فرار میکنه.

بچه خوبی برای والدین نخواهد بود و نمیتونه همسری مهربان و نهایتا پدری دلسوزباشه…

ازم پرسید رفتارهای افسرودگی مانند نداره

گفتم یه وقتایی خودشُ با یه نخ با پایه میز سرگرم میکنه

یا میشینه با اسباب بازیاش واسه خودش بازی میکنه

نظرش این بود که اینا علایم افسردگی نیست .

اما چندتا پیشنهاد برای بهتر شدن شرایطمون داشت:

اول اینکه نقش پدر باید به طرز چشمگیری افزایش پیدا کنه

در واقع کسرا باید در طول روز ساعتای زیادی رو با باباش بگذرون ِ نه در حد یه قدم زدن

معمولی نه، باباش باید باهاش وقت بگذرونه

کسرا نباید فک کنه بعد از همه تنها مادر واسش مونده…

توصیه کرد اصلا تا چند ماه نباید بفرستیدش مهد کودک

به اندازه کافی بهش اضطراب جدایی وارد شده…

عکس پدربزرگ و مامان بزرگشُ بزنید به دیوار

هر از چندگاهی چیزی براش بخرید و بگید مثلا بابا بزرگت واست فرستاده

اصلا سعی نکنید تا چند ماه کسرا رو از حال و هوای ایران بیارید بیرون

اجازه بدید کم کم خودش محیط ُ قبول کنه و تفاوتها رو متوجه شه و بپذیره… 

کتاب و سی دی آموزشی به زبان فارسی هم میتونه کمک کننده باشه

نهایتا گفت که یکم سن کسرا واسه این تغییر به این بزرگی کم بوده

و باید با صبر و صبر و دوباره صبر از این بحران رد شه و به آرامش و پایداری ذهنی برسه

                              راه سخت است و ناآشنا اما من خدایی دارم بس بزرگ و درد آشنا…