ماجراهای ما

 

 

سلام

باور کنید،به تمام مقدساتم قسم ، اصلا قصد نداشتم کسی رو نگران کنم

اما مثل اینکه با اون یکی دو تا خط همه نگرانم شدن!

مامان طاهره، مرسی که واسمون پیغام گذاشتید.

بابا مهدی ، عمه هانیا ، شیرین جون که تو یاهو واسم پیغام گذاشت.

فریده خانم عزیز که همیشه منُ تشویق میکنه که قوی باشم ،مامان متین عزیز، شقایق عزیزم

اووووووووووووووووو اگه بخوام اسم ببرم طولانی میشه ببخشید، خلاصه از همه که واسم دعا 

کردید ممنونم.totalgifs.com flores-pequenas gif gif girl-and-flower.gif

 

و اما ، بلاخره بابایی واسم از دکتر وقت گرفت و منم مجبور شدم برم،

یه توضیح کوچیک بدم اینجا دکترا مطب 

ندارن یا باید بری بیمارستان که خیلی شلوغه و یا میتونی بری کلینیک با یه هزینه کم.

ما رفتیم کلینیک ، قبل از اینکه برم پیش دکتر با توجه به توضیحاتی که بابایی

داده بود ازم آزمایش گرفتن ، چهار یا پنج دقیقه بعد دکتر صدام کرد یه پیرمرد ِ شاید ۱۰۰ساله!!

واسش توضیح دادم جریانُ ، که چقدر درد دارم و مشکل چیه ، گفت آره الان جواب آزمایشتون

روی مونیتور هست!!!!!

بماند که قیافه ما شده بود مثل این ندید بدیدا…

من فکر میکردم الان میرم ،میگه برو آزمایش بعد دو روز بعد تازه جوابش میاد دوباره بریم پیشش….

کمتر از نیم ساعت همش تموم شد!!!

 گفت یه باکتری ِ ،یه قرص داد روزی سه تا ، تا ۵ روزباید بخورم، به احتمال ۹۹٪ (خودش گفت)

خوب میشم نشدم برگردم دوباره یه فکری میکنه…

باید ببخشید شاید جای این حرفا تو وبلاگ کسرا نباشه اما دیدم واسه رفع نگرانی این توضیحات لازم!

نتیجه اینکه، مامانی الان در حال گرفتن داروست و امیدواریم بعد از ۵ روز جواب بده و خوب شه…

از مامانی که بگذریم ، کسرا اینروزاش مثل همیشه است.

گاهی اوقات با این روزمرگی کنار میاد و خودشُ سرگرم میکنه،

گاهی اوقات (بیشتر اوقات) دهن مامانی رو آسفالت میکنه و نق میزنه.

امروز هوس کاردستی درست کردن به سرش زده بعد از مدتها.

میگفت من میچینم تو بچسبون.

این کسراست(پایین سمت راست) !! این بابا حامد ِ (پایین سمت چپ) !!! اینم یه مامان سودابه بزرگ!!!!

 

 

والا من نمیدونم این بچه چرا ما رو اینجوری تصور کرده!!!

 

این روزا ساعتای زیادی رو با بابایی میگذرونه12800000

 

 

این کار وقت بیشتری به من میده واسه خودم …

بابایی هم کلا از من خلاق تره ، مثلا واسش از این گلای قاصدکی چیده ، فوت میکنه12800000

 

 

بعد میره دنبالشون میخواد بگیردشون!!12800000

 

 

 گاهی کسرا میشه مغازه دار ، بابایی میره ازش خرید میکنه(عاشق این بازیه!!!)

الان این کاجا اجناس داخل مغازه است!

باید ازش بپرسی آقای مغازه نون دارید؟

در نود درصد موارد هرچی که بپرسید نداره!!!!

ماست دارید؟ شیر دارید…

بستنی ولی داره ! پاستیل هم داره ! گاهی شکلات هم داره…

 

 

این چند روزکه مریض بودم  شبا تا دیر وقت سرگرمش میکرد من بخوابم

حالا با درست کردن ریل قطار   12800000

 

یا پل واسه ماشینا و یا با هر کاری که به ذهنش میرسید…12800000

 

 

مچکرم بابایی مهربون که با وجود خستگی اینقدر واسه منُ کسرا وقت میذاری

دوست دارم .ali-mahsa

 من نمیدونم این بچه چرا تازگیا هر زمینه صافی که گیر میاره ، دراز به دراز پهن میشه روش؟؟؟؟

نتیجه اش این میشه هر شب باید بره حموم ! الان هم تو حمومه…

                                                       خدایا ممنونم به خاطر همه چی