شروع دوباره

 

 

 

سلام

یه سلام از روی دل و جون …

دلم واستون تنگ شده بود اما باور بفرمایید به این تعطیلات احتیاج داشتم، یکم خسته بودم.

البته به قول دوستی "خیلی از آدما خیلی وقتا به جای «ناراحتم» میگن «خسته‌ام»"

شاید منم جزوه این دسته باشم، اما الان خوبم.

از محبتاااااای بی شمارتون واقعا ممنونم، نمیتونم تک تک اسم ببرم اما اینقدر کامنت

داشتم (خصوصی و کلی )که دوستان جویای احوالمون شده بودن که باید اعتراف کنم خستگی

از تنم رفت…

ممنونم که واسمون دعا کردید، ممنونم که بهمون عشق دادید خلاصه به خاطر همه چی ممنونم…

این مدت هم مثل همیشه بود با یکی دوتا اتفاق خاص، تولد کسرا ،عوض شدن قالب…

که کم کم می نویسم وخاطراتُ با هم مرور میکنیم.

دوستون دارم