حتما پسر کوچولوی غرغروی هشت سالتونُ واسه تولدش ببرید سوییس که قشنگ دهنتونُ آسفالت کنه باور نمی کنین؟ امتحان کنین از من گفتن بود. از شوخی…
Author: مامانی کسرا
دلم شعر میخواهد با یک فنجان چای با طعم بهار نارنج یک سکوت به بلندای صنوبر دلم باران میخواهد قدم زدنی طولانی دلم عشق میخواد تپیدنی…
وقتی بخوای یه روز هیجان انگیز داشته باشی هیچ کاری بهتر از شهربازی رفتن نیست ما هم روز یکشنبه پسر کوچولومونُ با دوستش…
امسال جام جهانی با همیشه واسه من فرق داشت هم به خاطر جو خوبی که اینجا داشتیم با دوستامون هم به خاطر پسر کوچولویی که…
اینجا تو سوئد هر سال شروع تابستونُ جشن میگیرن به امید روزای خوب و شبای دلچسب اما ما به جای جشن گرفتن امسال رفتیم سفر یه…
مرد زندگی بنده ، بابایی جون جنابعالی 35 ساله شدن در یک اتفاق ناگهانی دوستامونُ دعوت کردیم و واسه تولدش سورپرایزش کردیم توی…
یه روز شنبه خوب با کتابخونه رفتن شروع میشه و به خرید کردن واسه فسقلی ختم میشه این روزا گوش شیطون کر هوای سوئد…
تا دوهفته دیگه مدرسه ها تعطیل میشه با فسقلی تصمیم گرفتیم تا وقت هست دست بکار شیم و یه تولد زودکی بگیریم. از اونجایی که این…
10 می تعطیل بود یه جمعه هم زدیم سرش، یه آخر هفته طولانی با یکی از دوستان رفتیم دانمارک. به جرات میشه گفت یکی از بهترین سفرای این…
کسرا چیزای خاصی این روزا داره تجربه میکنه مسایلی که تا دیروز واسش هیچ مفهومی نداشتن مثلا دعواهای دوستانه، یا دلخوری، چند روز پیش سراغ…
اومده میگه مامان اون آهنگُ میذاری تو دلم گفتم بسم الله دوباره سوال هوش شروع شد یه لبخند گشاد تحویلش دادم گفتم کدوم آهنگ پسرم…
امروز نهم آپریل 2018 بنده مامانی کسرا مثل همیشه ساعت شش از خواب بیدار شدم یکمی تو تخت غلت زدم صبحانه آماده کردم در اتاق کسرا…
عید پاک یه جشن مسیحیه که البته اگه از خود سوئدیام بپرسی نمیدونم چیه!؟ گوگل جان میگه مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس…
سال نو شد زمان چرخید و روزگار دگرگون شد یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوب قلبهای ما را لبریز عشق کن یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ و نهار روزگارمان را غرق…
اومده خونه، سرو کله غرق گِل لباسا کثیف، طبق معمول سر کاسه زانو پاره(این بزرگترین چالشیه که این روزا باهاش درگیریم) عصبانی نگاش کردم…
این فسقلی ما از اون ووروجکاست که وقتی بهش میگی یه کاری رو بکن به بدترین شکل ممکن انجام میده تا دیگه بهش نگن. اینم…
زمستون سفت و سخت اينجا برقراره اصلا هم به نظر نمياد قصد رفتن داشته باشه ، فكرم نميكنم کلا در جريان عيد و بهار باشه چون هيچ خبري از حال و هواي روزاي آخر سال نيست البته تعجبم نداره پسر کوچولوی دوس داشتنی ما هم صرفنظر از غرغرای اول صبحش واسه بیدار شدن…
پسرک تب داره و مونده خونه گفت تنها مشکلی ندارم:) رفتم بهش ناهار دادم برگشتم سرکارم حدودا ساعت 3 دیدم 5 تا میس کال…
ما از ایران برگشتیم. یه سفر طولانی و خوب پسر کوچولوی قصه ما بسی هیجان زده بود از رفتن به ایران و موقع برگشتنم کلی…
دنیا پر از آدمای جور واجوره بعضی آدماش اینجورین که عادت دارن ازهر سوراخي كه شده رسوخ كنن که بگن آهاااای ببینین ما چقدر خوشحالیم ، چقدر خوبیم ، چقدر وچقدر و چقدر خیلیاشونم…
اومده خونه میگه مامان باید یه لباس اضافه ببریم واسه وقتایی که میریم بامبا(اسم سالن غذا خوریشونه) گفتم چرا؟ میگه…